• وبلاگ : کِتابخــانِه يِ مــَـجــازي
  • يادداشت : گرگنما در همسايگي.قسمت يازدهم
  • نظرات : 0 خصوصي ، 8 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    پس معلومه داره يه چيزي رو قايم ميکنه
    مشکوک ميزنه
    نميدونم واقعا همه مشکوکن يا من انقد شکاک شدم!!!
    به هر حال جالب بود خيلي جالب
    دقيقا حساب کردم از ساعت 9.5 اومدم دارم يه سره قسمت هاي داستانتو ميخونم تا الان که ساعت 20 دقيقه به 2
    سرم داره ميترکه خيليم خوابم مياد من ديگه نميتونم ميرم ميخوابم باز فردا صبح ميام
    4 قسمت ديگشو ميخونم عزيزم
    کلا من عاشق رمان و فيلم و..هيجاني و ترسناکم
    تو هم که خيلي عالي مينويسي
    واقعا يکي از بهترين رماناي ترسناکي بود که تا به حال خوندم
    دستت طلا
    تا فردا صب باااايييي


    پاسخ

    مرسيييييييي...عاشقتم عزيزم. متشکرم از اين همه پشتيبانيت